محمد رحمانیان با تئاتر ترانه های قدیمی پس از دوره ای انتظار میزبان مخاطبان تئاتر در ساختمانی مجلل در اقدسیه تهران بود.پیلوت ساختمانی که بیش از دویست صندلی را در خود جای داده بود و کلی بالشتک که این امکان را ایجاد میکرد که بقیه تماشاچیان تئاتر بر روی زمین بر روی بالشتک به دیدار آخرین اثر محمد رحمانیان بشتابند.
در خبرها خوانده بودم مسعود کیمیایی و نسرین ستوده و ایکس و ایگرگ مهمان این تئاتر بوده اند تا شنبه شب با بلیت 25 هزار تومانی که خیلی مرسوم هم نیست به دیدار ترانه های قدیمی رفتم
ورودی سالن بدجوری شلوغ بود و بر خلاف روال مرسوم صندلی ها بر اساس مدل هر کسی زودتر بیاید سر صف میرود داخل و هر کجا خواست مینشیندٌْ برنامه ریزی شده بود.
در میان همهمه که بعد از ورود تماشاچیان برپا شده بود کسی فریاد میزد در را نبندید یکی از ماها نیامده رفته ماشین را پارک کند و پسری که به نمایندگی از گروه تئاتر نقش میزبان را بازی ميكرد که اتفاقا خیلی شبیه منصور ضابتیان هم بود اصرار داشت که درها را ببندند.دختر عصبانی گفت مشکل از جای پارک شماست وگرنه تا حالا آمده بود داخل و مرد شبیه ضابطيان گفت چه ربطی به ما دارد و جمعیت خندید!
تئاتر یکساعت و نیمه شروع شد و با متلک پرانی علی عمرانی به جماران! اولین بمب خنده در سالن ترکید.(یاد حرف همسرم افتادم که برایم تعریف کرد به خاطر متن نمایش روز حسین رحمانیان نشر چشمه لغو مجوز شد) هر بخش چند دقیقه ای با یک آوازه خوان نه چندان وارد به پایان میرسید و سر انجام بعد از نزدیک به ده بخش نمایش تمام شد.
اما چند نکته:
1- مهمان ویژه این ضیافت احمد مسجدجامعی بود که پس از پایان نمایش به عنوان وزیر ارشاد آقای خاتمی و نه رئیس کنونی شورای شهر تهران در آغوش رحمانیان جای گرفت.
2- بخشهایی بود که خانواده ها گوشهایشان از خجالت قرمز میشد و در عوض بعضی پسر دخترها بیشتر به هم میچسبیدند.
3- حساب کردم نزدیک به 40 دقیقه تئاتر به تکنوازی پیانو و تکخوانی آوازه خوانی سنتی در سالنی تاریک اختصاص داشت و شاید من خیلی خوابم گرفته بود.
4- اشکان خطیبی چندین آهنگ به انگلیسی خواند و گیتار زد تا دز روشنفکری نوازندگان خیابانی بیشتر لمس شود ولی ظاهرا آلبومی به تازگی به بازار آمده از او.شاید تبلیغی نیز بشود که جوان بازیگر خواننده خوبی است.شاید.
5 – در پایان نمایش همه بازیگران از علی سرابی(همان گابی دوست داشتنی گروه کلاه قرمزی) تا حبیب رضایی همصدا شدند و آخرین قطعه را خواندند و برخی از آنانی که مدت طولانی به عنوان تماشاچی کف سالن نشسته بودن را به نشان دلجویی هم آواز خود کردند.
6- اسم محمد رحمانیان به اندازه ای حس کنجکاوی مرا تحریک کرد که به اینجا امدم اما خیلی ها جدا دست زدند و من نفهمیدم.در راه خروج از سالن اما پچ پچ هایی می آمد:تئاتر …. بود ولی مهم ه که از رحمانیان حمایت کنیم – چقدر سفید و شیرینه این رحمانیان با اون صورت قشنگش اگه خانم نصیرپور بفهمه مارو میکشه(صدای خنده) – جشن ملی اپوزیسیون مبارک – رحمانیان میخواست با بلیت 25 تومانی بگه من از همه گنده ترم و…
پایان