یاد روزهایی می افتم که مدام روزشماری میکردیم تا جلسه آخر ترم سر برسد و به یک دوره درسی پایان دهیم.یاد روزهایی می افتم که با استادها (اساتید) چانه میزدیم که زودتر کلاس را تمام کند یا بیشتر و بیشتر از امتحان پایان ترم بگویند.یاد “خسته نباشید” گفتن های مکرر بچه ها و سرانجام پیگیری نمرات پس از امتحان و همه و همه چه عجیب است از این سوی میز و وقتی همه این چانه زنی ها را تو به عنوان مدرس روبرو میشوی کلا میفهمی این یک دور دائمی است و گریزی بر آن نشاید.
اما درس گرفتن زمانی که قرار است درس بدهی حال دیگری دارد.درس گرفتن از سبکی زندگی از نگاه جوانی و قدر شناختن آخرین روزهای روزگار جوانی و تلاش برای همدلی بچه ها که برای خودت هم کلاس درس است و چقدر خوب که همه باز بیشتر می آموزیم.اوج این درس زمانی است که در آخرین جلسه بگویی همه ارزیابی خود را از همکلاسی ها از صفر تا بیست نمره دهند و همه به هم نمره میدهند و چه خواندنی در میآید نتایج کار.
این ترمی که گذشت از بچه ها خواستم بیشتر بخوانند و بدانند.بیشتر تلاش کنند و بیشتر یاد بگیرند.بیشتر هدفمند شوند و برای آینده برنامه ریزی کنند و چقدر یادآوری اینها برای خودم تلنگر مفیدی بود.
خوش گذشت.امیدوارم به آنها هم خوش گذشته باشد.