فکرهای بزرگی که تلاش بزرگ میخواهند

فکرهای بزرگی که تلاش بزرگ میخواهند

tadi

باید جشن گرفت و افتخار کرد به دوستانی که بعد از توکل به خدا اضلاع (فرصت ها،پشتکار و اعتماد به خود) را به هم رساندند و هر روز موفقیتشان باعث سرخوشی میگردد.دوستانی که همه بزرگ می اندیشند اما چون این سه ضلع را جدی نمیگیرند عمل هایشان کوچک مانده است.

صبح بود که روزنامه شرق را ورق میزدم که در صفحه آخرش با آگهی دوره های زبان “استاد طادی” روبرو شدم و چقدر به خودم بالیدم که شاهد موفقیتش هستم.گاهی اوقات می اندیشم مگر کاری هست که نتوان انجام داد؛اگر باور داشته باشی که میتوانی و پس از آن پشتش بایستی و حداقل فرصت ها را تبدیل به بهترین ها کنی میشود.

مهمترین قدم این است که باور کنی الزاما فرصت ها در یک بسته بندی شیک از آسمان به زمین نمی آید تا پس از رسیدن به مقصد آدرست را بیابد و به تو رجوع کند که البته این جملات ساده مشکل خیلی هاست.مشکل آنهایی که فکر میکنند باید منتظر فرصت های طلایی باشند که رویشان برچسب “فرصت طلایی” خورده و سایر اتفاقات زندگی الزاما نمیتوانند فرصت باشند

قدم بعدی اعتماد به نفس است که باور کنی میتوانی و هیچ کاری را نیابی که نتوانی انجام دهی،در آن صورت از پس هر کاری بر میایی.امروز تصمیم میگیری در این عرصه رخ بنمایانی و میتوانی و فردا مسجل میشود که جاده جدید را درنوردی و باور داری که میتوانی.کار نشدنی کلمه غریبیست و همه کارها شدنی مینماید.

قدم آخر که شاید حتی مهمتر از آن دو باشد پشتکار است.با پشتکار و پیگیری و تمرین میشود هدف را زد.با پشتکار است که تفاوت محمد طادی با خیلی ها معلوم میشود.آنهایی که اتفاقا فرصت های طلایی تر را دیدند و منتظر فرصت های بهتر ایستادند و آنهایی که اعتماد به نفس و شاید اسم بدش غرور بود که در شان خود ندانستند و باز ایستادند و ناگهان او که هر سه اسب را سوار بود تاخت و حالا دارد فاصله میگیرد از آنهایی که بزرگ فکر میکردند و کوچک عمل میکردند .